اصطلاحات لکی
نوشته شده توسط : یعقوب کاکاوند
  1. ولگه ریزان: در ماه مهر که اول پاییز است و برگ درخت ها کم کم زرد وخشک می شود وبر زمین می ریزندکه همین، دلیل نامگذاریش به ولگه ریزان می باشد. «ولگه یعنی برگ،ریزان هم یعنی ریختن.»

  2. آوگیران: در ماه آبان بدلیل بارش زیاد باران مردم سدهای کوچکی جهت جلو گیر از پیشرفت آب درست می کردند.«آو یعنی آب، گیران یعنی جلوی آب را گرفتن.»

  3. کَوَل)تَمل)خیزان: درماه آذرکه آخر پاییز است  قاصدکها در آن  موقع از سال با وزش باد به هوا می روند که در اینجا کول هم به معنی قاصدک است خیزان هم یعنی برخواستن.

  4. تُویل تَکِنْ:ماه اول زمستان که در این ماه بچه ها(در ایلات وعشایر) با شاخه یا چوب باریکی بر روی خیمه ها می زدند و می گفتند(تکلی تکان مویژ گردکان: یعنی تا مویز وگردو ندهید ماچادرهارا تکان می دهیم) تویل یعنی شاخه کوچک ،تکن به معنی تکان دادن.

  5. سی(سیاه): دراین ماه هیچ گیاهی بر روی زمین نیست به طوری که زمین رابه شکل سیاه رنگ می بینید که دلیل نام گذاریش این است.

  6. جِک صاف بی یَه: یعنی با خاک یکسان شده وهیچ اثری از آن باقی نمانده.

  7. مَزوک: معمولا زنانی که دارای فزندی نمی شوند ونازا هستند را می گویند مزوک.

  8. لِفِتْ ها کوی یا(کوه): به کسانی که حرف های نسنجیده می زنندوبه عبارتی دیگر کسی که به نظرمثل دیوانگان حرفی یا حرکتی به دور از عقل انجام می دهد که انگاراز پشت کوه آمده می گویند لفت ها کوی یا.«لف یعنی جفت،ھا یعنی هست،کوی یعنی کوه.»

  9. واپِِر: در زمستان که شدت بارش برف زیاد است اگربه همراه آن باد تندی باشد به طوری که وزش باد برف را به اطراف ببردکه معمولا جاهای گود وشیب دار را پر می کندمی گویند واپر.

  10. نام نی ری: درعشایربه وسیله مشک دوغ درست می کنند این مشک هم سه پایه دارد و دوچوب کوچک هم به مشک وصل شده که مشک به وسیله آن دو چوب به پایه ها متصل می شود که به آن دو چوب کوچک «نام نی ری »گویند.

  11. زِل هَه: در جایی که بسیاری از مردم جمع می شوند که شلوغی مداوم وزیاد و گوش خراشی را به همراه دارد زل هه گویند.

  12. دِر وِشک: ترساندن و پراکنده شدن عده ای از چیزی( یا از انسانی خطر ناک بترسند و فرار کنند، یا به طور مثال در جنگل اگر شیری پلنگی یا هر چیز دیگری به گله ای بوفالو حمله کنند می گویند در وشک) دِریعنی دریدن ، وشک هم یعنی پراکنده کردن.

  13. کُ لیرَه(کولیره): یک نوع نان است اما کلفت که آن را زیر زغال می گذارند تا پخته شود.

  14. هانی یه پیا: یعنی کسی که گمشده و دارند دنبالش می گردند.

  15. کِرن تویی: یک نوع داس است که دسته بلندی دارد و با آن شبدر و یونجه درو می کنند.

  16. نکته: کِرن همان کرند غرب است کرند معمولا تولید کننده خوبی در زمینه ابزار های کشاورزی بوده در قدیم ومعروف بوده وهمین علت نام گذاری آن شده

  17. کَن مَک: لباس نمدی  چوپانان که خیلی هم محکم است.

  18. قاسم سا: یعنی چیزی را به کسی دادن اما یک اصطلاح دیگری هم هست که« اِ باریَک بین» هست و یعنی وبال گردن هم  شدن است ومانند قرض دادن چیزی به هم می باشد که مانند قاسم سا است اما نباید با هم اشتباه شوندچون قاسم سا مبادله است اما این یکی قرض.

  19. گِوگ: معمولا افرادچاقی که پیر می شوند گوشت یا پوست  زیر چانه اشان آویزان می شود که به آن گِوگ گویند.

  20. شیر زیی کْ:  گوسفند، بز یا گاو هرکدام، زمانی که می زایند اولین شیرشان را می گویند شیر زیی ک.

  21. چِ رین: در جنگلهای انبوه که درخت های آنجا شاخه هایشان در دل هم فرو رفته به طوری که حتی نوری هم به زمین نمی رسد وراه عبور از آنجا هم خیلی سخت است چرین گویند.

  22. شپورین: به افراد چاق و بدشکل می گویند.

  23. هُرگُلِن: چندین گل زینتی را هرگلن گویند.

  24. گِرَه دِل هتن: کسی که احساس گرمای زیادی می کند وبدنش هم آب می طلبد می گویند گِرَه دِلََ مای تِ(می آید).

  25. بوسان:کسی که درزمین کشاورزی خودش هندوانه، خربزه،بادمجان و... کشت می کندبه آن زمینش بوسان می گویند وبه خودش بوسان کال(کاشتن).

  26. رَگه کی شاین: درگیری لفظی

  27. ترچ کو: گرفتگی عضلات یا همان جمام شدن را گویند ترچ کو.

  28. توچی یاین: انجام کارهای سنگین وتمام شدن کامل انرژی وخسته شدن را توچیاین گویند.

  29. آویاری زَل کِردِن: یعنی کار بیهوده انجام دادن.

  30. قپان تِ ِاون: یعنی چیزی را به یک باره از دست کسی گرفتن.

  31. وراج: به کسی که زیاد حرف می زند می گویند.

  32. سراجه دار: به کسی که عصبی است وزیاد هم باخشونت حرف می زند سراجه دار گویند.

  33. داویچه: لرزیدن زیاد از سرما.

  34. چولیس کی یا: کالاهای مصرفی که خشک می شوند وحالتتُرد بودن خود را از دست داده ومچاله اند را چولیسکیا گویند.

  35. کِرانِنْ: هر چیزی را که روی زمین بکشند مانند یک کیسه گندم یا برنج را کرانن گویند.

  36. دِ دام: یعنی هیکلی به اندازه خرس داشتن.

  37.  نا هلمانه: یعنی یکدفعه به کسی حمله کردن و زدن او.

  38. دایا دو رشیا: معنی آن این است که پیر زن هایی که دوغ آن ها ریخته می شود و خیلی حرف می زنند به عبارتی کسی که زیر لب تند تند حرف بزند وخسته هم نشود می گویند مثل دایا دو رشی یا یه(است).

  39. هَنجانِن: قطعه قطعه کردن چیزی را هنجانن گویند.

  40. هِرِف تْ: باران شدید وبدون وقفه به طوری که در اثر آن سیل بیایدهرفت گویند.

  41. تَژ: چیزی که بیش از حد معمول دراز و سنگین باشد تژ گویند.

  42. گولولی: افرادی که دراثر سرما یا رطوبت یا مادرزادی مچاله وفلج می شوند را گولولی گویند.

  43. هِل پِف: کسی که چای داغ یا هر چیز داغ دیگری می خورد و به آن برای سرد شدن هر دفعه فوت مکند و می خوردهل پف می گویند.

  44. نام اَنجل: محتوای داخل صندوقچه پیر زنها را نام انجل گویند.

  45. سِل سُخوان: مجموع چندین استخوان کوچک وباریک یا به عبارتی افراد لاغر واستخوانی را سل سخوان دار گویند.

  46. ریتاله مِل: رگهای اطراف گردن را ریتاله مل می گویند.

  47. کُتینِک: ریشه وقسمت پایینی تنه درخت است که به عنوان هیزم از آن استفاده می شود.

  48. تی لا: تیلا به چوب های بلندی که قطر متوسطی دارند ونوک آنها تیز می باشد که به عنوان پایه از آنها استفاده می شود مانند این که آنها را دورباغچه ای بکوبند و برتنه آن چوب ها، سیم خاردا کوبند.

  49. قاوله کوی نه کین(کهنه): به افراد مسن وبا تجربه ای گویند که هر سوالی در مورد قدیم ازآنها بپرسی بداند و آن موقع هم درآنجا بوده یا در آن برهه از زمان زندگی می کرده ودر آن مورد شنیده باشد.




:: بازدید از این مطلب : 10288
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 4 / 3 / 1393 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: